برای انتخاب کلیدenter انتخاب کنید یا برای لغو ESC فشار دهید.

بررسی و نقد فیلم مخمصه (Heat)؛ دوئل بازیگری دنیرو و پاچینو!

فیلم «مخمصه» ساخته‌ی «مایکل مان»، اثری است که قواعد مرسوم سینمایی را به چالش می‌کشد، نه به قصد خودنمایی، بلکه با تسلط کامل بر فنون سینما. در این فیلم، درام و تعلیق ابزاری هستند برای خلق جهانی مستقل و تأثیرگذار که هم سرگرم‌کننده است و هم به عمق انسانیت می‌پردازد. «مخمصه» لذت واقعی سینما را به مخاطب هدیه می‌دهد، لذتی که در دهه‌های اخیر کمتر تجربه شده است. این فیلم، سفری است برای کشف حقیقت وجودی دو شخصیت بی‌نظیر، سفری که محل تلاقی این دو شخصیت، نقطه‌ی اوج آن است. تا انتهای این مقاله همراه نشریه ایماژ باشید تا به بررسی و نقد فیلم مخمصه (Heat)مایکل ماین بپردازیم و ببینی چرا این فیلم یکی از شگرفی‌سازترین آثار  نسل ماست.

خلاصه داستان فیلم مخمصه

خلاصه داستان فیلم مخمصه

داستان فیلم حول محور تقابل کلیشه‌ای دزد و پلیس شکل می‌گیرد، اما «مایکل مان» با زیرکی از این کلیشه فراتر می‌رود. او به دنبال تقابل خیر و شر نیست، بلکه دوربینش به دنبال کشف لایه‌های پنهان شخصیت‌ها و انگیزه‌هایشان است. در «مخمصه»، مخاطب با جزئیات هنرمندانه‌ای روبرو می‌شود که تعلیق را به اوج می‌رسانند و فرصتی برای تجربه‌ی هم‌زمان نزدیکی به هر دو قطب درگیری فراهم می‌کنند. این نزدیکی حسی، مخاطب را به کاوش در حقیقت وجودی شخصیت‌ها و کشف حقیقت یک تقابل به‌یادماندنی دعوت می‌کند. این فیلم جزو بهترین فیلم های سرقت از بانک جدید نیز به حساب می‌آید.

تریلر فیلم heat با بازی آلپاچینو و رابرت دنیرو

جدول مشخصات و شناسنامه فیلم مخمصه

کارگردان مایکل مان
بازیگران آلپاچینو، رابرت دنیرو، اشلی جود و…
سال ساخت ۱۹۹۵
ژانر جنایی/پلیسی/اکشن
امتیاز IMDb 8.3

بررسی و نقد فیلم مخمصه؛ روایت دو خطی جذاب

بررسی و نقد فیلم مخمصه

فیلم مخمصه با روایتی موازی آغاز می‌شود، دو خط داستانی که در ابتدا مستقل به نظر می‌رسند اما به تدریج ارتباطی عمیق بین آن‌ها آشکار می‌شود. از یک سو، مردی با بازی دنیرو را می‌بینیم که در سکانس سرقت، هویت تبهکارانه‌اش تثبیت می‌شود. از سوی دیگر، پاچینو در نقش پلیسی ظاهر می‌شود که در اولین صحنه، در کنار خانواده‌اش به تصویر کشیده می‌شود. این روایت موازی و کات‌های مداوم، حس وجود ارتباطی محسوس بین این دو شخصیت را در مخاطب ایجاد می‌کند، ارتباطی که تا اواسط فیلم به رویارویی مستقیم منجر نمی‌شود، اما ریشه‌های آن از همان ابتدا در ذهن مخاطب کاشته می‌شود.

این مقدمه‌چینی، سبک خاص فیلم‌سازی مایکل مان (Michael Mann) را نیز آشکار می‌کند؛ دوربینی که از نگاه محدود اجتناب می‌کند و به جای تمرکز صرف بر ظاهر، به عمق شخصیت‌ها نفوذ می‌کند. فیلم با معرفی کلی دو کاراکتر آغاز می‌شود، اما هرچه پیش می‌رود، هدف اصلی کارگردان روشن‌تر می‌شود: کنار زدن ظواهر و رسیدن به حقیقت درونی شخصیت‌ها. مخمصه تماشاگر را به چالش می‌کشد و با دعوت به نگاهی نو، به نوعی خودشناسی و درک عمیق‌تر از انسانیت می‌رساند. این فیلم به ما نشان می‌دهد که ویژگی‌های انسانی، به‌ویژه مردانگی، محدود به کلیشه‌ها نیست و می‌تواند در هر فردی، حتی در خلافکاران، یافت شود. مخمصه با این نگاه تازه، می‌تواند تجربه‌ای تأمل‌برانگیز و حتی دگرگون‌کننده برای مخاطب باشد.

فیلم در یک سوم ابتدایی خود تلاش می‌کند تا کلیشه‌های رایج شخصیت‌های تبهکار را به چالش بکشد. پس از چند رویارویی کوتاه با «نیل»، تبهکار فیلم، سکانسی به نمایش در می‌آید که در آن زنی جوان به نام «ادی» به او نزدیک می‌شود. تا پیش از این، نیل صرفاً یک تبهکار خطرناک و حرفه‌ای کلیشه‌ای به نظر می‌رسید. اما در این صحنه، او در کنار ادی نشسته است و ادی سعی می‌کند با او ارتباط برقرار کند.

دوربین با استقراری ثابت، نیل را در سمت چپ و ادی را در سمت راست قاب قرار می‌دهد. ادی برای آشنایی پیش‌قدم می‌شود، اما نیل که او را نمی‌شناسد، ابتدا با سردی و بی‌اعتنایی او را پس می‌زند. دوربین نیز با حرکت بین چهره‌های دو شخصیت، این تقابل را به تصویر می‌کشد. رفتار نیل دقیقاً همان چیزی است که از یک تبهکار انتظار می‌رود: دفع مزاحمان و حفظ فاصله. اما در عین حال، این صحنه زمینه‌ساز سوالاتی در مورد عمق شخصیت نیل و انگیزه‌های او می‌شود و تماشاگر را به کنکاش در لایه‌های پنهان این شخصیت دعوت می‌کند. این فیلم جزو لیست بهترین فیلم اکشن جهان نیز قرار دارد.

تحلیل فیلم مخمصه؛ لحظاتی که شکار می‌شوند!

تحلیل فیلم مخمصه

در فیلم «مخمصه» (Heat)، لحظه‌ای فرا می‌رسد که تمام انتظارات و قراردادهای ذهنی مخاطب با یک حرکت ظریف دوربین و بازی خیره‌کننده رابرت دنیرو در هم می‌شکند. نیل، شخصیت دنیرو، پس از اینکه متوجه می‌شود زنی که با او ملاقات کرده قصد فریب یا آسیب رساندن به او را ندارد، رفتاری متفاوت و انسانی از خود نشان می‌دهد. این تغییر رفتار، که با تغییر لحن دیالوگ‌ها و زاویه دوربین همراه است، مخاطب را وارد فضایی می‌کند که در آن، انتظارات همیشگی از تقابل دزد و پلیس به چالش کشیده می‌شود.

در این سکانس، دوربین با حرکتی آرام و نامحسوس، از نمایش صرف تقابل دو شخصیت به نمایش عمق انسانی آن‌ها می‌پردازد. این حرکت، نه یک ترفند تزئینی، بلکه ابزاری برای تغییر دیدگاه مخاطب و عبور از ظواهر به باطن است. گویی با این چرخش دوربین، پرده‌ای از کلیشه‌ها کنار می‌رود و مخاطب با لایه‌های پنهان شخصیت‌ها، احساسات و انگیزه‌های آن‌ها آشنا می‌شود.

این متن به بررسی ظرافت‌های روایی یک فیلم می‌پردازد که در آن، مرزهای سنتی بین شخصیت‌های خوب و بد به چالش کشیده می‌شود. در ابتدا، انتظار می‌رود که مخاطب با یکی از شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند و از دیگری متنفر باشد. اما فیلم با زیرکی، این پیش‌فرض‌ها را درهم می‌شکند. در سکانسی کلیدی، پس از معرفی اولیه شخصیت بد، چهره‌ای انسانی و قابل احترام از او به نمایش گذاشته می‌شود. این تغییر دیدگاه، مخاطب را وادار می‌کند تا در قضاوت‌های خود تجدید نظر کند.

در ادامه، فیلم با حرکت مداوم دوربین بین دو شخصیت اصلی، به آنها عمق انسانی می‌بخشد. این تکنیک، مخاطب را به درک متقابل شخصیت‌ها و کشف نقاط مشترک آنها دعوت می‌کند. در نهایت، فیلم به این نتیجه می‌رسد که علی‌رغم تضادهای ظاهری و نقش‌های متضادشان (پلیس و دزد)، هر دو شخصیت از جنس یکدیگر هستند و توسط ویژگی‌های انسانی مشترکی به هم متصل می‌شوند. این موضوع نشان می‌دهد که فیلم به دنبال فراتر رفتن از کلیشه‌های رایج و ارائه تصویری پیچیده‌تر و انسانی‌تر از شخصیت‌های خود است. همچین اگر به بهترین فیلم های اکشن دنیا علاقه دارید، می‌توانید نقد فیلم بتمن ۲۰۲۲ The Batman را در نشریه ایماژ بخوانید.

بررسی فیلم مخمصه از نظر روایی و سبک داستان‌گویی

بررسی فیلم مخمصه

در فیلم «مخمصه» (Heat)، وینسنت هانا، کارآگاه پلیس، شخصیتی است که به موازات نیل مک‌کالی، سارق حرفه‌ای، ساخته و پرداخته می‌شود. هر دو شخصیت، با وجود تفاوت در شغل و موقعیت اجتماعی، در خشونت و کنشگری، شباهت‌های قابل توجهی دارند. کارگردان، با استفاده از تکنیک‌های سینمایی، به تدریج لایه‌های پنهان شخصیت وینسنت را آشکار می‌کند. برای مثال، صحنه‌ای که وینسنت مادر مقتول را در آغوش می‌گیرد، نشان‌دهنده جنبه انسانی اوست. بازی قوی آل پاچینو در این صحنه، عمق احساسات وینسنت را به تصویر می‌کشد.

فیلم با نمایش موازی زندگی نیل و وینسنت، مخاطب را برای سکانس مشهور رویارویی این دو شخصیت آماده می‌کند. در این سکانس، شباهت‌های حقیقی بین نیل و وینسنت، مانند سخت‌کوشی و مهارت در حرفه خود، به اوج می‌رسد. به نظر می‌رسد که هیچ‌کس در شغل خود بهتر از این دو نیست. این شباهت‌ها، فیلم را به صحنه یک رقابت مردانه، شبیه به شطرنج، تبدیل می‌کند. «مخمصه» با تمرکز بر این دو شخصیت، به بررسی تقابل بین دو نیروی متضاد، اما در عین حال مشابه، می‌پردازد.

در این فیلم، تقابل میان وینسنت و نیل، دو شخصیت اصلی، به مثابه یک بازی شطرنج غیابی است؛ آن‌ها بدون ملاقات مستقیم، درگیر نبردی نفس‌گیر می‌شوند. وجه اشتراک دیگر آن‌ها، پایبندی به اصول انسانی است که مانع از رها کردن کارهای ناتمام می‌شود. برای مثال، کمک‌های نیل به دوستش کریس و همسر او، یا تلاش وینسنت برای جدا نگه داشتن زندگی شخصی از مسائل کاری، گواه این مدعاست.

همین اصول اخلاقی است که در سکانس‌های پایانی، نیل را به بازگشت و انتقام از وینگرو، خائن داستان، ترغیب می‌کند. برای مردانی مانند نیل، اتمام کار، یک ضرورت وجودی است؛ آن‌ها نمی‌توانند با ناتمام گذاشتن وظایفشان، به زندگی ادامه دهند.

مطالعه ببشتر: نقد فیلمدر جبهه غرب خبری نیست

نقد فیلم مخمصه؛ بررسی کاراکترهاو تیپ‌ها

نقد فیلم مخمصه

یکی از جنبه‌های بارز شباهت میان وینسنت و هانا در فیلم «مخمصه» (Heat)، عدم انطباق‌پذیری آن‌ها با ساختارهای مرسوم اجتماعی، روابط عاطفی و خانواده است. این دو شخصیت، همواره در تنهایی عمیقی فرو رفته‌اند که ناشی از انتخاب سبک زندگی خاصشان است. در سکانسی کلیدی، نیل به همراه تیمش و همسرانشان در یک رستوران حضور دارند. نحوه قرارگیری دوربین و تمرکز آن بر نیل، به خوبی این تنهایی را به تصویر می‌کشد. نیل در مرکز میز و در نماهای تک‌نفره دیده می‌شود، در حالی که سایر اعضای تیم به صورت زوجی یا دسته‌جمعی به تصویر کشیده می‌شوند. این سکانس، گویی سرنوشت محتوم نیل را به نمایش می‌گذارد؛ او برای حفظ بقا و انجام ماموریت‌هایش، مجبور به رهایی از هرگونه وابستگی است.

فیلم «مخمصه» این تنهایی را به عنوان یک انتخاب مطلوب یا افتخارآمیز نشان نمی‌دهد، بلکه آن را نتیجه اجتناب‌ناپذیر سبک زندگی این دو مرد می‌داند. وینسنت و هانا، با وجود آگاهی از تنهایی که در انتظارشان است، چاره‌ای جز ادامه این مسیر ندارند. آن‌ها به قول خودشان، «همین کار را بلدند» و «همین نوع بودن را انتخاب کرده‌اند». این نوع بودن، آن‌ها را از یک زندگی عادی و روتین محروم می‌کند. سکانس پایانی فیلم، اوج این تنهایی و عدم انطباق‌پذیری را به تصویر می‌کشد؛ وینسنت و هانا در خلاف جهت حرکت جمعیت، از چپ به راست می‌دوند و بدین ترتیب، ماهیت وجودی خود را آشکار می‌کنند.

فیلم به موضوع «عدم انطباق‌پذیری» می‌پردازد، اما در پرداختن به شخصیت‌های زن دچار مشکلاتی می‌شود. سه زن اصلی داستان، همسر وینسنت، ادی و همسر کریس، به جای اینکه شخصیت‌های مستقل و باورپذیر باشند، بیشتر شبیه به تیپ‌هایی کلیشه‌ای از زنانی هستند که محکوم به تنهایی و شکست در روابط‌اند. رابطه‌ی همسر وینسنت با او ناگهانی و غیرقابل باور است، عشق ادی به نیل و وابستگی نیل به او نیز به خوبی شکل نمی‌گیرد و دیالوگ‌هایی مانند «زندگی‌ام با آمدن تو رنگ و بوی دیگری یافت» باورپذیر نیستند. بدترین شخصیت، همسر کریس است که از ابتدا ناسازگار و خیانتکار نشان داده می‌شود و حضورش در داستان زائد به نظر می‌رسد.

این ضعف‌ها باعث می‌شود که موضوع تنهایی و عدم انطباق‌پذیری شخصیت‌ها، بیشتر به صورت ذهنی مطرح شود و تأثیر عاطفی چندانی بر مخاطب نگذارد. به عبارت دیگر، ما با این شخصیت‌ها همدردی نمی‌کنیم و احساساتشان را باور نمی‌کنیم، زیرا شخصیت‌پردازی آن‌ها ناقص و غیرواقعی است.

مطالعه بیشتر: نقد فیلم The Dark Knight

میزانسن، دکوپاژ و یک دنیا داستان

جزئیات فیلم مخمصه

«مخمصه» فیلمی است که با مهارت تمام از تعلیق به عنوان ابزاری برای روایت داستان و شخصیت‌پردازی استفاده می‌کند. مایکل مان، کارگردان فیلم، با استفاده از تکنیک‌های سینمایی و به ویژه حرکت دوربین، تماشاگر را در موقعیت‌های مختلف قرار می‌دهد و حس همذات‌پنداری او را بین دو شخصیت اصلی فیلم، وینسنت و نیل، جابه‌جا می‌کند.

در برخی صحنه‌ها، تماشاگر با وینسنت همراه می‌شود و از نقشه‌های او برای دستگیری نیل آگاه می‌شود. در این لحظات، تعلیق از این ناشی می‌شود که تماشاگر منتظر واکنش نیل به موقعیت‌های پیش رو است. اما در صحنه‌های دیگر، دوربین به سمت نیل می‌رود و او را در مرکز توجه قرار می‌دهد. در این حالت، تماشاگر از برنامه‌های نیل آگاه است و منتظر واکنش وینسنت به اقدامات او می‌ماند. این تغییر مداوم در زاویه دید دوربین، تعلیق را در طول فیلم حفظ می‌کند و تماشاگر را درگیر داستان نگه می‌دارد.

این متن به مهارت کارگردان در ایجاد تعلیق و سرگرم کردن مخاطب در طول فیلم اشاره می‌کند. به عنوان مثال، صحنه‌ای را در نظر بگیرید که نیل و تیمش در یک فضای صنعتی شبیه پالایشگاه، نقشه‌ای را توضیح می‌دهند. در این صحنه، دوربین ابتدا تبهکاران را نشان می‌دهد و سپس به مأموران پلیس در ارتفاع بالاتر می‌رود که در حال عکس‌برداری از آن‌ها هستند. این نماها به مخاطب نشان می‌دهد که پلیس، به رهبری وینسنت، از نقشه‌های نیل آگاه است، در حالی که خود نیل از این موضوع بی‌خبر است. این تضاد اطلاعاتی، تعلیق لحظه به لحظه‌ای را در فیلم ایجاد می‌کند.

مطالعه بیشتر: نقد فیلم انتقام جویان

تکنیک‌های کارگردانی مایکل ماین در مخمصه

فیلم مخمصه

در ادامه، وقتی تیم تبهکار صحنه را ترک می‌کند، تیم پلیس به رهبری وینسنت وارد صحنه می‌شود و درباره نقشه‌های احتمالی آن‌ها بحث می‌کنند. دوربین در این لحظات، با نماهای هم‌سطح چشم، مخاطب را در کنار پلیس قرار می‌دهد. اما ناگهان، با یک کات، دوربین به یک نمای هوایی (هلی‌شات) تغییر می‌کند و مأموران پلیس را مانند مورچه‌های کوچک در سطح زمین نشان می‌دهد. این تغییر ناگهانی زاویه دوربین، علاوه بر ایجاد یک جلوه بصری خیره‌کننده، حس قدرت و تسلط را به مخاطب القا می‌کند و نشان می‌دهد که پلیس، با اشراف کامل بر اوضاع، در حال کنترل صحنه است.

در فیلم «مخمصه» (Heat)، دوربین با حرکتی ظریف به سمت چپ، نیل را در موقعیتی برتر نسبت به وینسنت به تصویر می‌کشد. این تغییر زاویه دید، تسلط نیل را به نمایش می‌گذارد و حس تعلیق را از منظری تازه به مخاطب القا می‌کند. این تغییر مداوم زاویه دید و جابه‌جایی حس همدردی مخاطب، یکی از ویژگی‌های بارز فیلم است. مایکل مان، کارگردان فیلم، با مهارت تمام، تماشاگر را بین دو شخصیت اصلی فیلم، نیل و وینسنت، جابه‌جا می‌کند و در نهایت، مخاطب را به سمتی هدایت می‌کند که هر دو شخصیت را دوست داشته باشد.

این تکنیک ماهرانه، «مخمصه» را از افتادن در دام بی‌طرفی و انفعال نجات می‌دهد. فیلم می‌توانست با جابه‌جایی ناشیانه حس همدردی مخاطب، او را از داستان دور کند و به اثری بی‌تفاوت تبدیل شود. اما مان با استفاده از زاویه دید مناسب و تغییر مداوم آن، حس همدردی مخاطب را به صورت پیوسته حفظ می‌کند و تماشاگر را درگیر داستان نگه می‌دارد. در واقع، او با ایجاد نقاط ریز همدردی در طول فیلم، خط ممتدی را می‌سازد که ارتباط عمیق مخاطب با اثر را تضمین می‌کند و از فیلمی که ممکن بود تماشاگر هیچ‌کدام از شخصیت‌ها را دوست نداشته باشد، به فیلمی تبدیل می‌کند که تماشاگر هر دو شخصیت را دوست دارد.

در این فیلم، تقابل میان دو شخصیت اصلی، وینسنت و نیل، به شکلی استادانه به تصویر کشیده می‌شود. لحظه‌هایی وجود دارد که گویی دو کفه‌ی ترازو هم‌سطح می‌شوند و این دو رقیب، رودرروی یکدیگر قرار می‌گیرند. در این مواجهات، آن‌ها متوجه می‌شوند که چقدر به هم شبیه هستند و چقدر می‌توانند رقبای قابل احترامی برای یکدیگر باشند. یکی از این لحظات به‌یادماندنی، صحنه‌ی گفتگوی آن‌ها در یک کافه است، جایی که دیالوگ‌های بی‌نظیرشان، عمق رابطه‌ی آن‌ها را به نمایش می‌گذارد.

اما اوج این تقابل، در صحنه‌ای شبانه رقم می‌خورد. جایی که وینسنت و تیمش، نیل و افرادش را در حین سرقت زیر نظر دارند. در یک لحظه‌ی حساس، نیل متوجه خطر می‌شود و نگاهش به دوربین‌ها می‌افتد. نماهای متوالی از چهره‌ی نیل و وینسنت، که از پشت یک مانع به یکدیگر خیره شده‌اند، گویی دو چشم/دو نگاه را به هم گره می‌زند. این لحظه، که با قرینه‌پردازی استادانه و میزانسن دقیق خلق شده است، توازن قوا را به بهترین شکل به نمایش می‌گذارد و در ذهن مخاطب ماندگار می‌شود.

نظر منتقدان راجع به فیلم مخمصه

فیلم مخمصه (Heat) ساخته‌ی مایکل مان در سال ۱۹۹۵، یکی از تحسین‌شده‌ترین فیلم‌های جنایی و اکشن تاریخ سینما محسوب می‌شود. منتقدان این فیلم را به دلیل بازی‌های درخشان، کارگردانی استادانه، فیلم‌نامه‌ی عمیق و صحنه‌های اکشن نفس‌گیر مورد تحسین قرار داده‌اند.

راجر ایبرت (Chicago Sun-Times) به فیلم امتیاز ۳.۵ از ۴ داد و آن را یک اثر بسیار قوی و تأثیرگذار خواند که رابطه‌ی پیچیده‌ی شخصیت‌های اصلی را به‌خوبی بررسی می‌کند.

پیتر تراورز (Rolling Stone) این فیلم را یکی از بهترین آثار در ژانر سرقت و جنایی دانست و به ویژه از بازی‌های آل پاچینو و رابرت دنیرو تمجید کرد.

ریچارد شیگل (Time) صحنه‌های اکشن فیلم را از بهترین نمونه‌های تاریخ سینما دانست و نبرد خیابانی معروف آن را نقطه‌ی عطف فیلم توصیف کرد.

امپایر در نقد خود نوشت که مخمصه یک شاهکار سینمایی است که تعادل کامل بین درام عاطفی و هیجان را حفظ می‌کند.

متاکریتیک امتیاز ۷۶ از ۱۰۰ را به این فیلم اختصاص داده که نشان‌دهنده‌ی نقدهای عمدتاً مثبت است.

در مجموع، مخمصه به‌عنوان یک فیلم نئونوآر مدرن شناخته می‌شود که علاوه بر اکشن، دارای عمق شخصیت‌پردازی و داستان‌سرایی قوی است.

امتیاز نشریه ایماژ به فیلم مخمصه

امتیاز نشریه ایماژ به فیلم مخمصه

و در آخر…

فیلم «مخمصه» (Heat) اثری است که در آن، مردانگی به عنوان نقطه اشتراک دو شخصیت اصلی، وینسنت هانا و نیل مک‌کالی، به تصویر کشیده می‌شود. این فیلم، با کاوشی عمیق در لایه‌های پنهان واقعیت، به دنبال یافتن حقایقی از جنس مردانگی است. در ظاهر، وینسنت و هانا در دنیای واقعیت با یکدیگر تفاوت‌های بسیاری دارند؛ اما در عمق وجودشان، در «چگونگی بودن»شان، شباهت‌های انکارناپذیری به چشم می‌خورد. گویی می‌توان جای آن‌ها را با یکدیگر عوض کرد.

صحنه پایانی فیلم، اوج این همذات‌پنداری است. جایی که پس از اتمام ماموریت نیل و شلیک وینسنت، لحظه‌ای از احترام متقابل شکل می‌گیرد. گویی دو دوست قدیمی، با وجود تفاوت‌های ظاهری، در عمق وجودشان به یکدیگر احترام می‌گذارند. این صحنه، که در آن یکی رو به ما و دیگری پشت به ما ایستاده، نمادی از اتحاد درونی آن‌هاست. «مخمصه» با آشنایی‌زدایی از واقعیت، حس‌های مخاطب را بیدار می‌کند و بذری از احترام به مردانگی، انسانیت و سخت‌کوشی در دل او می‌کارد.