بررسی و نقد سریال هزار و یک شب ایرانی؛ داستان ایرانی با چاشنی مدرنیته
«هزار و یک شب» یک سریال درام ایرانی است به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی کیایی و با نویسندگی مشترک مصطفی کیایی و نغمه ثمینی. این مجموعه، نخستین تجربه سریالسازی بینالمللی پلتفرم فیلیمو محسوب میشود؛ پروژهای که از همان ابتدا با هدف عبور از مرزهای جغرافیایی و جذب مخاطب فراتر از بازار داخلی طراحی شده است. در «هزار و یک شب» ترکیبی چشمگیر از ستارگان سینمای ایران و ترکیه گرد هم آمدهاند؛ حضوری که بهوضوح نشان میدهد سازندگان، نگاه ویژهای به مقیاس تولید و دامنه مخاطبان داشتهاند.
هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، بهرام رادان و سحر دولتشاهی در کنار بازیگران مطرح ترکیهای چون جمال هونا، بلچیم بیلگین و گزیم کاراجا، گروه بازیگران این سریال را شکل میدهند؛ ترکیبی که روی کاغذ، نوید اثری پرستاره و کنجکاویبرانگیز میدهد. این سریال تلاش میکند با تکیه بر یک روایت دراماتیک و روابط پیچیده انسانی، جهان داستانی خود را بنا کند و همزمان استانداردهای تولید یک اثر بینالمللی را رعایت کند؛ از طراحی صحنه و لباس گرفته تا انتخاب لوکیشن و بازیگران. «هزار و یک شب» نهتنها یک سریال، بلکه آزمونی مهم برای فیلیمو در مسیر جهانیشدن و سنجش ظرفیت تولیدات ایرانی در رقابت منطقهای و بینالمللی است. در ادامه، به بررسی و نقد سریال هزار و یک شب ایرانی دقیقتر این سریال، نقاط قوت و ضعف آن و میزان موفقیتش در تحقق این جاهطلبیها خواهیم پرداخت.
| نام سریال | هزار و یک شب |
|---|---|
| نام انگلیسی | One Thousand and One Nights |
| ژانر | درام، معمایی، فانتزی، اجتماعی |
| پلتفرم پخش | فیلیمو |
| وضعیت پخش | در حال پخش |
| تاریخ انتشار | ۱۰ آذر |
| تعداد فصل | ۱ فصل (تا این لحظه) |
| تعداد قسمت | اعلام نشده |
| کارگردان | مصطفی کیایی |
| نویسندگان | نغمه ثمینی، مصطفی کیایی |
| تهیهکننده | مصطفی کیایی |
| محصول | ایران – ترکیه |
| زبان | فارسی، ترکی |
| لوکیشن فیلمبرداری | ایران، ترکیه |
| اقتباس | الهامگرفته از داستانهای هزار و یک شب |
| بازیگران اصلی | هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، بهرام رادان، سحر دولتشاهی، پدرام شریفی، حبیب رضایی، میو آذرمگین، جمال هونال، بلچیم بیلگین، گزیم کاراجا |
| ویژگی شاخص | پربازیگرترین سریال شبکه نمایش خانگی، روایت تلفیقی افسانه و واقعیت |
| اولین تجربه بینالمللی | اولین سریالسازی مشترک بینالمللی پلتفرم فیلیمو |
خلاصه داستان سریال هزار و یک شب ایرانی
فیلمنامه «هزار و یک شب» با الهام از افسانههای کهن ایرانی و عربی نوشته شده است. در خلاصه داستان رسمی سریال آمده:
«اگر یکی از این زنها شهرزاد باشد، جهان من نجات پیدا میکند از این همه ظلم و خونریزی.»
این ایده، همراه با دیالوگهای شاعرانه تیزر سریال، نوید جهانی استعاری و تمثیلی را میدهد که در آن مفاهیمی چون مرگ، زندگی، ظلم و رستگاری در هم تنیدهاند. سریال تلاش میکند از دل اسطوره و روایت کهن، داستانی معاصر با دغدغههای انسانی امروز استخراج کند.
مطالعه بیشتر: نقد سریال وحشی فصل دوم
بررسی و نقد سریال هزار و یک شب ایرانی

در ادامه بررسی و نقد سریال هزار و یک شب باید گفت که سریال «هزار و یک شب» یک درام ایرانی است به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی کیایی و نویسندگی مشترک او با نغمه ثمینی. این مجموعه، نخستین تجربه سریالسازی بینالمللی پلتفرم فیلیمو محسوب میشود؛ پروژهای که از همان ابتدا با هدف عبور از بازار داخلی و حضور در میدان رقابت منطقهای طراحی شده است. کیایی را میتوان یکی از نمایندگان اصلی «سینمای بدنه» در نسل جدید سینمای ایران دانست. سینمای بدنه، مفهومی که پس از انقلاب توسط فریدون جیرانی صورتبندی شد، به آثاری اشاره دارد که با هدف جذب مخاطب گسترده ساخته میشوند، اما در عین حال از استانداردهای فنی و روایی قابل قبولی برخوردارند و میتوانند سطح سلیقه عمومی را نیز ارتقا دهند.
مصطفی کیایی، با تحصیل در رشته کارگردانی و تمرکز آگاهانه بر سینمای جریان اصلی، سالهاست این مسیر را دنبال میکند. او فعالیت حرفهای خود را با فیلمهای کمدی آغاز کرد و با آثاری چون «بعدازظهر سگیسگی»، «ضد گلوله»، «بارکد»، «عصر یخبندان»، «چهارراه استانبول» و «مطرب» نشان داد که میتوان هم فیلمهای عامهپسند ساخت و هم کیفیت را قربانی فروش نکرد. همین سابقه، انتظارات از «هزار و یک شب» را بهعنوان نخستین تجربه سریالی بینالمللی او بالا میبرد.
قسمت نخست سریال «هزار و یک شب» به کارگردانی مصطفی کیایی نشان میدهد که او پس از تجربههای موفق در سینمای بدنه و تلویزیون، اینبار قصد ورود به قلمرویی پیچیدهتر و بلندپروازانهتر را دارد؛ قلمرویی که در آن درام جنایی، تعلیق روانشناختی و رئالیسم تلخ شهری در هم تنیده شدهاند. این اپیزود افتتاحیه، جهانی ناآرام، شکننده و بیرحم را پایهگذاری میکند؛ جهانی که در آن شخصیتها نه با انتخابهای شفاف، بلکه از دل اضطرابهای مزمن، ناامنیهای اجتماعی و زخمهای گذشته به سمت آیندهای مبهم رانده میشوند.
روایت قسمت اول با ضربآهنگی تند آغاز میشود؛ انتخابی آگاهانه که خود بهمثابه بیانیهای درباره لحن کلی سریال عمل میکند. مخاطب قرار نیست با مقدمهچینیهای کلاسیک و معرفی تدریجی شخصیتها وارد داستان شود. کیایی مستقیماً او را به قلب بحران پرتاب میکند. این شیوه روایت اگرچه ممکن است برای بخشی از تماشاگران گیجکننده به نظر برسد، اما در ذات خود صادقانه است؛ چرا که جهان «هزار و یک شب» جهانی آشفته، پرتنش و بیقاعده است و منطق رواییاش نیز از همین بیثباتی تغذیه میکند.
افتتاحیه سریال بیش از آنکه پاسخ بدهد، پرسش میسازد؛ بیش از آنکه آرامش ایجاد کند، اضطراب تزریق میکند؛ و بیش از آنکه قصهای کامل روایت کند، جهانی چندلایه را بنا میگذارد. قسمت نخست بهوضوح ترجیح میدهد بهجای روایت خطی، فضای ذهنی و اخلاقی اثر را شکل دهد. اگر سریال بتواند در ادامه این جهان را بسط دهد و کنترل روایت را حفظ کند، میتواند به یکی از جسورانهترین تجربههای سریالسازی سالهای اخیر تبدیل شود.
مطالعه بیشتر: خلاصه سریال بامداد خمار
بررسی سریال «هزار و یک شب»؛ خلق فضایی تازه

یکی از مهمترین دستاوردهای این اپیزود، خلق فضایی است که در آن امنیت فردی و جمعی در آستانه فروپاشی قرار دارد. زنانی که همواره در معرض تهدید و ربایشاند، دانشجویی گرفتار افسردگی، ناامنی و سوءاستفاده ساختاری، پزشکی که میان اخلاق حرفهای و فشارهای بیرونی گرفتار شده، پدری با گذشتهای نامعلوم و خانوادهای در مرز فروپاشی روانی. کنار هم قرار گرفتن این موقعیتها، تصویری از شهری بیمار ارائه میدهد؛ شهری که در آن خشونت، فساد، ترس و تجاوز به حریم خصوصی، دیگر استثنا نیستند و به بخشی از زیست روزمره بدل شدهاند.
از منظر شخصیتپردازی، سریال هنوز در نقطه شروع ایستاده و قسمت اول بیش از آنکه معرفی شخصیتها باشد، نوعی «پرتاب» آنها به دل بحران است. سروش، بهعنوان یکی از محورهای اصلی روایت، جوانی است در آستانه انفجار روانی؛ میان فشار دانشگاه، بیاعتمادی به اطرافیان، روابط عاطفی متزلزل و حس عمیق قربانیبودن. نیلوفر، با سادگی و بیپناهیاش، ناخواسته به مسیری خطرناک کشیده میشود که هنوز ابعادش روشن نیست. مسعود مدبر، پدر خانواده، مردی است اسیر بدهیها، گذشتهای مبهم و ترسی مزمن که او را هر لحظه به سمت تصمیمهایی رادیکالتر سوق میدهد. در این میان، الهام ـ پزشک داستان ـ بهتدریج بهعنوان حلقه اتصال میان بحرانهای فردی و شبکهای از پروندههای جنایی ظاهر میشود؛ شخصیتی که نزدیکیاش به مرکز این تار عنکبوت، بیش از حد عادی به نظر میرسد.
تم مرکزی قسمت اول، فروپاشی نظام اخلاقی است. جهانی که در آن شخصیتها مدام مجبورند میان «بد» و «بدتر» انتخاب کنند. نه پلیس نقش ناجی مطلق را دارد، نه خانواده پناهگاهی امن است، نه دانشگاه فضای دانایی و امنیت، و نه عشق تضمینی برای رهایی. همهچیز شکننده است و سریال دقیقاً همین شکنندگی را به محور روایت خود تبدیل میکند.
در پس این جهان مدرن و بحرانزده، ارجاعهای ظریف اما معناداری به قصههای کلاسیک «هزار و یک شب» دیده میشود. مفهوم شهرزاد و شهریار در زیرمتن روایت جریان دارد؛ زنی که با روایت، جان میخرد و ساختاری قدرتمحور که با ترس و خشونت، زندگی را پس میزند. این پیوند صرفاً یک اشاره ادبی نیست، بلکه بهمثابه استعارهای ساختاری عمل میکند که میتواند در ادامه، معنای عمیقتری به روایت سریال ببخشد. گویی زنان سریال، همچون شهرزاد، در تلاشی مداوماند تا از مسیر گفتن، اعترافکردن یا حتی یک گفتوگوی ساده، خود را از چرخه خشونت و حذف نجات دهند. در برابر آنها، مردانی که در موقعیت قدرت قرار دارند، درست شبیه ملک، از ترس ازدستدادن کنترل، بهسوی تصمیمهای خشن و واکنشهای افراطی سوق داده میشوند. این بازتاب میان گذشته اسطورهای و اکنونِ معاصر، یکی از جذابترین لایههای فکری «هزار و یک شب» است؛ لایهای که نه بهصورت مستقیم، بلکه در زیرمتن روایت شکل میگیرد و ظرفیتی دارد که در قسمتهای آینده عمیقتر و معنادارتر شود.
با این حال، قسمت نخست سریال خالی از نقص نیست. حجم بالای اطلاعات، دیالوگهای فشرده و همزمانی چند خط روایی، گاهی تمرکز مخاطب را به چالش میکشد و دنبالکردن خط اصلی داستان را دشوار میکند. از سوی دیگر، بسیاری از شخصیتها هنوز فرصت معرفی کامل پیدا نکردهاند و به همین دلیل، حس همدلی و همراهی با آنها بهطور کامل شکل نمیگیرد. البته این مسئله بیش از آنکه یک ضعف قطعی باشد، به انتخاب آگاهانه سازندگان بازمیگردد؛ «هزار و یک شب» ترجیح میدهد بهجای توضیح دادن، رمزگذاری کند و مخاطب را وادار به کشف تدریجی معناها کند.
مطالعه بیشتر: بهترین سریال های ایرانی جدید ۱۴۰۴
نقد سریال «هزار و یک شب»؛ شلوغ و کمی خسته کننده

از نظر بصری، مصطفی کیایی در قسمت اول سراغ زبانی شلوغ اما مهارشده رفته است. دوربینی ناآرام، قابهای بسته و برشهای سریع، همگی در خدمت القای حس فشار، اضطراب و بیثباتیاند. این انتخابهای فرمی ممکن است برای مخاطب عام خستهکننده یا حتی آزاردهنده باشد، اما برای تماشاگرانی که بهدنبال تجربهای متفاوت و جسورانهاند، نشانه رویکردی خلاقانه است؛ رویکردی که حاضر نیست با قواعد محافظهکارانه سریالسازی مرسوم کنار بیاید.
در مجموع، قسمت اول «هزار و یک شب» افتتاحیهای پرریسک، جسور و متفاوت است. این قسمت بیش از آنکه پاسخ بدهد، سؤال طرح میکند؛ بیش از آنکه آرامش ببخشد، اضطراب میسازد؛ و بیش از آنکه قصه را باز کند، جهان روایت را پیریزی میکند. اگر سریال در ادامه بتواند این جهان چندلایه را گسترش دهد و شخصیتها را بهتدریج شفافتر و عمیقتر کند، شانس آن را دارد که به یکی از تجربههای شاخص و متفاوت سریالسازی سالهای اخیر تبدیل شود. قسمت اول «هزار و یک شب» نه یک شروع ساده، بلکه دعوتنامهای است برای ورود به هزارتویی از ذهن، شهر و روابط انسانی؛ هزارتویی که یا قرار است آرامآرام روشن شود، یا عمداً هرچه جلوتر میرویم، تاریکتر و پیچیدهتر ادامه پیدا کند.
پربازیگرترین سریال شبکه نمایش خانگی از دهم آذرماه روی آنتن رفت. «هزار و یک شب» که برخی آن را بهدلیل گستردگی شخصیتها و جهان رواییاش «بازی تاجوتخت ایرانی» لقب دادهاند، تازهترین ساخته مصطفی کیایی و محصول مشترک ایران و ترکیه است؛ پروژهای که از همان ابتدا با مقیاس تولید، ترکیب بازیگران و جاهطلبی رواییاش توجهها را به خود جلب کرد. فیلمنامه این سریال را نغمه ثمینی نوشته است؛ نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویسی که پیشتر با همکاری در سریال «شهرزاد» شناخته میشد. در کنار ثمینی، مصطفی کیایی نیز در نگارش متن مشارکت داشته تا روایت سریال بیش از پیش به جهان فکری و دغدغههای او نزدیک شود.
«هزار و یک شب» روایتی ترکیبی از زمان حال و گذشتهای اسطورهای را پیش میبرد؛ جهانی که در آن، قصههای کهن با بحرانهای معاصر گره میخورند. همانند روایت کلاسیک هزار و یک شب، محور اصلی داستان حول زنانی شکل میگیرد که تلاش میکنند با روایت، آگاهی و کنش، جان خود و دیگر زنان را از چرخه خشونت و نابودی نجات دهند. ماجرا از یک چاپخانه ورشکسته آغاز میشود؛ جایی که مسعود مدبر، مردی گرفتار بدهی و فشارهای اقتصادی، برای نجات زندگی دو دخترش، آشیان و نیلوفر، به هر دری میزند. همزمان با این خط داستانی، زنجیرهای از اتفاقات تلخ درباره دخترانی که در آستانه خودکشی قرار دارند، روایت را وارد مسیری تیرهتر و ملتهبتر میکند؛ مسیری که بهتدریج ابعاد اجتماعی و روانی گستردهتری به خود میگیرد.
پخش قسمت نخست سریال با واکنش منتقدان همراه بوده و بسیاری از آنها، دستکم اپیزود افتتاحیه را قابل قبول و امیدوارکننده ارزیابی کردهاند. ترکیب جهان پرشخصیت، روایت چندلایه و فضای رازآلود باعث شده «هزار و یک شب» از همان ابتدا بهعنوان یکی از جدیترین و پرریسکترین پروژههای شبکه نمایش خانگی مطرح شود؛ سریالی که قضاوت نهایی درباره آن، به نحوه گسترش این جهان در قسمتهای آینده وابسته خواهد بود.
تحلیل سریال هزار و یک شب

واکنش منتقدان و مخاطبان به قسمت اول سریال هزار و یک شب طیفی متنوع اما عمدتا تحلیلی بوده است؛ از تحسین جسارت فرمی و روایت چندلایه تا طرح پرسشهایی درباره منطق روایی و نسبت قصه با واقعیت. قسمت اول سریال ریتمی خوشساخت دارد و مخاطب را بیواسطه به قلب روایت پرتاب میکند؛ اما اپیزود دوم اندکی از این ضربآهنگ فاصله میگیرد، شاید به دلیل تغییر فضای جهان داستان و ورود پررنگتر تخیل. با این حال، قاببندیهای چشمنواز و میزانسنهای سنجیده اجازه نمیدهند روایت از دست برود؛ تصویرگری، گاه حتی سنگینتر از کلمه کار میکند و تعلیق را در چشمها مینشاند.
هزار و یک شب در جهانی قدم میزند که هم بوی اسطوره میدهد و هم در دل روزمرگیهای مدرن نفس میکشد. هرچه پیش میرویم، قوه خیال پررنگتر میشود و واقعیت عقب مینشیند؛ گویی جهان قصه میخواهد خود را از بند زمان و منطق رها کند و به قلمرو رویا برسد. فیلمنامه سریال هزار و یک شب به قلم نغمه ثمینی و مصطفی کیایی نوشته شده و ادغام ماجراهای افسانهای با زندگی مردم شهرنشین، اتفاق مهمی است که از همان قسمت اول بهخوبی رخ میدهد. برخلاف انتظار، اپیزود نخست گیجکننده نیست؛ شخصیتها ملموساند و ارجاعها به داستانهای کلاسیک هزار و یک شب ساده و منطقی شکل گرفتهاند.
سریال ریتمی کنترلشده دارد و ذرهای مخاطب را دلزده نمیکند. استفاده از رنگ و نور متناسب است و حرکات دوربین و قاببندیها کاملا در جهت انتقال معنا عمل میکنند. با این حال، همه واکنشها مثبت نیست. یکی از منتقدان یوتیوب به نبود منطق روایی در برخی موقعیتها اشاره میکند و میپرسد چرا برخی شخصیتها، از جمله کاراکتر با بازی سحر دولتشاهی، رفتارهایی غیرمنطقی دارند؛ از اطلاع ندادن به پلیس گرفته تا دسترسی ساده به اطلاعات حساس. اگر به خود داستان هزار و یک شب رجوع کنیم، شاید کمی قانع شویم. آنجا هم منطق روایی اولویت ندارد؛ قصه است که انسان را درمان میکند. قصههای شهرزاد بهخاطر منطقشان ماندگار نشدهاند، بهخاطر قصه بودنشان ماندهاند. با حضور نغمه ثمینی، میشود امیدوار بود که این نگاه آگاهانه و از سر فهم منبع باشد.
از منظر بازیگری نیز «هزار و یک شب» یکی از پربازیگرترین پروژههای شبکه نمایش خانگی به شمار میآید. حضور هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، بهرام رادان، پدرام شریفی، حبیب رضایی و بازیگران ترکیهای، ترکیبی چشمگیر ساخته است. اکثر بازیگران از میان بهترینها انتخاب شدهاند. هدیه تهرانی در نقش استادی دانشگاهی ظاهر شده که منتقد وضعیت موجود است و همچنان خارج از چارچوب حرکت میکند. پرویز پرستویی با گریمی متفاوت، در نقشی منفی و ناآشنا دیده میشود.
حبیب رضایی حضوری پررنگ دارد اما پیوندش با جهان افسانهای، نوید موقعیتی تازه میدهد. بهرام رادان در نقش مردی مرموز ظاهر شده که هنوز برای قضاوت زود است. در این میان، سحر دولتشاهی، پدرام شریفی و میو آذرمگین بیشترین بار درام را به دوش میکشند و احتمالا محور اصلی روایت در ادامه خواهند بود. در مجموع، واکنشها نشان میدهد «هزار و یک شب» از همان قسمت اول، نه بهعنوان یک سریال بیحاشیه، بلکه بهمثابه تجربهای بحثبرانگیز و چندلایه وارد میدان شده است؛ سریالی که آگاهانه منطق کلاسیک روایت را قربانی قصه، فضا و اسطوره میکند و قضاوت نهایی درباره آن را به ادامه مسیر واگذار میکند.
مطالعه بیشتر: بهترین فیلم های ایرانی از نگاه مردم
بازیگران سریال هزار و یک شب ایرانی

«هزار و یک شب» یکی از پرستارهترین سریالهای سالهای اخیر شبکه نمایش خانگی است. در کنار بازیگران مطرح ترکیهای، چهرههای شناختهشده سینمای ایران نیز حضور دارند؛ از جمله هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، بهرام رادان و سحر دولتشاهی. در میان این نامها، حضور هدیه تهرانی بیش از همه جلب توجه میکند. او که از دهه هفتاد با شمایلی سرد، مقتدر و متفاوت به یکی از نمادهای سینمای ایران تبدیل شد، در این سریال نیز با تکیه بر همان کاریزما، نقش مهمی در جذابیت اثر ایفا میکند و یکی از ستونهای اصلی روایت بهشمار میآید.
«هزار و یک شب» بیش از آنکه صرفا یک سریال تازه باشد، آزمونی جدی برای مصطفی کیایی و پلتفرم فیلیمو است؛ آزمونی برای سنجش اینکه آیا فرمول موفق سینمای بدنه میتواند در قالب سریال و در مقیاسی بینالمللی نیز تکرار شود یا نه. پاسخ نهایی به این پرسش، با پیشرفت روایت و قوام جهان داستانی سریال روشنتر خواهد شد. اگر بخواهی، قدم بعدی میتواند یکی از اینها باشد: تحلیل قسمت اول، بررسی تطبیق اسطوره و روایت مدرن، نقد بازیها، یا مقایسه «هزار و یک شب» با آثار قبلی مصطفی کیایی از نگاه آرتدایرکشن و روایت.
نقد و بررسی سریال «هزار و یک شب» | روایت تازه یا تکرار فرمول امتحانپسداده مصطفی کیایی؟
سریال «هزار و یک شب» یک درام ایرانی است به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی کیایی و نویسندگی مشترک او با نغمه ثمینی. این مجموعه، نخستین تجربه سریالسازی بینالمللی پلتفرم فیلیمو بهشمار میرود؛ پروژهای که از ابتدا با هدف عبور از بازار داخلی و ورود به فضای رقابتی منطقهای طراحی شده است. «هزار و یک شب» از همان نقطه آغاز، خود را بهعنوان یک سریال پرستاره معرفی میکند. حضور بازیگران شناختهشدهای از سینمای ایران و ترکیه از جمله هدیه تهرانی، پرویز پرستویی، بهرام رادان، سحر دولتشاهی، جمال هونا، بلچیم بیلگین و گزیم کاراجا، نشان میدهد سازندگان روی جذابیت چهرهها بهعنوان یکی از موتورهای اصلی جذب مخاطب حساب ویژهای باز کردهاند.
مصطفی کیایی و تداوم سینمای بدنه
سینمای بدنه، بهعنوان یکی از مهمترین نظریههای سینمایی پس از انقلاب، به آثاری اشاره دارد که با هدف فروش در گیشه ساخته میشوند اما در عین حال از استانداردهای فنی و روایی قابل دفاعی برخوردارند. این جریان که با نامهایی چون فریدون جیرانی، مهدی فخیمزاده و سیروس الوند شناخته میشود، در نسل جدید نیز نمایندهای جدی دارد و آن کسی نیست جز مصطفی کیایی. کیایی که فارغالتحصیل رشته کارگردانی است، از همان ابتدای فعالیت حرفهای خود تمرکزش را بر سینمای جریان اصلی گذاشت. او کارش را با فیلمهای کمدی آغاز کرد و با آثاری چون «بعدازظهر سگیسگی»، «ضد گلوله»، «بارکد»، «عصر یخبندان»، «چهارراه استانبول» و «مطرب» نشان داد که میتوان فیلمهای عامهپسند ساخت، بدون آنکه کیفیت قربانی فروش شود. همین سابقه باعث شده «هزار و یک شب» بهعنوان اولین تجربه سریالی بینالمللی او، با انتظارات بالایی روبهرو باشد.
اگر به نقد بهترین فیلم و سریال های روز جهان علاقه دارید، نشریه ایماژ را دنبال نمایید.
تریلر سریال هزار و یک شب
سوالات متداول
سریال هزار و یک شب درباره چیست؟
سریال «هزار و یک شب» روایتی تلفیقی از واقعیت معاصر و افسانههای کهن است. داستان از یک چاپخانه ورشکسته آغاز میشود و بهتدریج وارد شبکهای از بحرانهای اجتماعی، روانی و جنایی میشود؛ جایی که زنانی تلاش میکنند با روایت حقیقت، اعتراف و قصهگویی، خود و دیگران را از چرخه خشونت نجات دهند. سریال بهطور غیرمستقیم از ساختار داستانی هزار و یک شب الهام گرفته است.
آیا سریال هزار و یک شب اقتباس مستقیم از داستان هزار و یک شب است؟
خیر. این سریال اقتباس مستقیم یا بازسازی داستان کلاسیک هزار و یک شب نیست. بلکه یک برداشت آزاد و مدرن از مفاهیم آن است؛ مفاهیمی مانند قصهگویی بهعنوان ابزار بقا، قدرت، خشونت، ترس و نجات. ارجاعات افسانهای بیشتر در لایه زیرین روایت و تماتیک حضور دارند تا در خط داستانی مستقیم.
چرا به هزار و یک شب لقب «بازی تاج و تخت ایرانی» دادهاند؟
این لقب بیشتر به دلیل پربازیگر بودن، فضای پرتنش، روایت چندلایه و ترکیب قدرت، خشونت و سرنوشت به سریال داده شده است. البته از نظر ساختار و جهان داستانی، «هزار و یک شب» مسیر مستقل خود را دارد و نباید آن را معادل مستقیم Game of Thrones دانست. این مقایسه بیشتر جنبه رسانهای و تبلیغاتی دارد.
سریال هزار و یک شب از کدام پلتفرم پخش میشود؟
سریال «هزار و یک شب» بهصورت اختصاصی از پلتفرم فیلیمو پخش میشود و اولین تجربه سریالسازی بینالمللی این پلتفرم با همکاری ایران و ترکیه محسوب میشود.
نقاط قوت و ضعف قسمت اول سریال هزار و یک شب ایرانی چیست؟
از مهمترین نقاط قوت میتوان به فضای متفاوت، ریتم جسورانه، بازیهای قدرتمند، قاببندیهای دقیق و تلفیق افسانه و واقعیت اشاره کرد. در مقابل، نقاط ضعف شامل حجم بالای اطلاعات، تعدد شخصیتها و ابهام روایی است که ممکن است برای بخشی از مخاطبان سردرگمکننده باشد. البته بسیاری از منتقدان این ابهام را آگاهانه و در راستای جهان سریال میدانند.
سریال هزار و یک شب ایرانی چند قسمت است؟
در حال حاضر هیچ اطلاع رسانی در ارتباط با اینکه این سریال چند قسمت است در دسترس نیست.
دیدگاه
نظر بدهید