برای انتخاب کلیدenter انتخاب کنید یا برای لغو ESC فشار دهید.

بهترین اپیزودهای سریال Black Mirror «آینه سیاه» بر اساس امتیاز IMDb

سریال تحسین‌شده «آینه‌ی سیاه» (Black Mirror) یکی از برجسته‌ترین آثار علمی-تخیلی قرن ۲۱ است که نگاهی تند و تیز به تأثیرات پنهان فناوری بر زندگی انسان‌ها دارد. این مجموعه آنتولوژی، که توسط چارلی بروکر خلق شده، با بهره‌گیری از داستان‌های مستقل در هر قسمت، زوایای تاریک رابطه‌ی انسان با تکنولوژی را به شیوه‌ای واقع‌گرایانه و گاهی دلهره‌آور به تصویر می‌کشد. الهام‌گرفته از فناوری‌های واقعی مانند تلفن‌های هوشمند، شبکه‌های اجتماعی، پهپادها و واقعیت مجازی، «آینه‌ی سیاه» هر بار با سناریویی جدید، ما را با آینده‌ای هشداردهنده و گاه آشنا مواجه می‌کند.

بهترین اپیزودهای سریال Black Mirror بر اساس امتیاز IMDb

در ادامه جدول امتیازات سریال «بلک میرور» در سایت‌های معتبر آورده شده است:

وب‌سایت/منبع امتیاز
IMDb 8.7 / 10
Rotten Tomatoes 82% (امتیاز منتقدان)
Metacritic 83 / 100

این سریال که بارها با شاهکار کلاسیک «منطقه‌ی گرگ و میش» مقایسه شده، با داستان‌های هوشمندانه‌اش توانسته جایگاه ویژه‌ای در میان منتقدان و مخاطبان کسب کند. با دریافت جوایز معتبر همچون شش جایزه‌ی امی، «آینه‌ی سیاه» ثابت کرده که فراتر از یک سریال سرگرم‌کننده است؛ بلکه آینه‌ای تاریک اما صادق در برابر جامعه‌ی مدرن و وابستگی روزافزون آن به تکنولوژی است. همان‌طور که مجله Collider توصیف می‌کند، این مجموعه همان تأثیر هشداردهنده‌ای را بر دنیای دیجیتال دارد که فیلم «آرواره‌ها» بر سواحل گذاشت.

۱۰. فصل سوم، قسمت دوم (Playtest)

فصل سوم، قسمت دوم (Playtest)
فصل سوم، قسمت دوم (Playtest)
  • کارگردان: دن تراختنبرگ
  • بازیگران: یات راسل، هانا جان کامن، وونمی موساکو
  • تاریخ انتشار: ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۱ از ۱۰

اپیزود «پلی تست» (Playtest) از فصل سوم سریال «آینه‌ی سیاه»، یکی از هوشمندانه‌ترین و ترسناک‌ترین قسمت‌های این مجموعه است که با بهره‌گیری از فضای روان‌شناختی، به بررسی تأثیرات مخرب فناوری واقعیت افزوده بر ذهن انسان می‌پردازد. داستان این قسمت حول شخصیت کوپر، یک گردشگر آمریکایی گرفتار در لندن می‌چرخد که برای تأمین هزینه‌ی بازگشت، در یک آزمایش بازی ویدیویی مشارکت می‌کند؛ اما تجربه‌ای که قرار بود ساده و هیجان‌انگیز باشد، به کابوسی پیچیده و هولناک تبدیل می‌شود که واقعیت و خیال را در هم می‌آمیزد.

«پلی تست» نه‌تنها به‌طرزی استادانه مرزهای روان انسان را در مواجهه با تکنولوژی به تصویر می‌کشد، بلکه با ارجاع به ابزارهای واقعی مانند اوکولوس ریفت و هولولنز، خطری ملموس و نزدیک را یادآور می‌شود. این اپیزود با طرح سوالاتی درباره‌ی میل انسان به فرار از واقعیت و پناه بردن به دنیای دیجیتال، تماشاگر را وارد چالشی فلسفی و روانی می‌کند. اگر به دنبال تجربه‌ای دلهره‌آور با لایه‌های عمیق ذهنی هستید، «پلی تست» یکی از درخشان‌ترین و تأثیرگذارترین قسمت‌های «آینه‌ی سیاه» برای شما خواهد بود.

 

9. فصل سوم، قسمت اول (Nosedive)

فصل سوم، قسمت اول (Nosedive)
فصل سوم، قسمت اول (Nosedive)
  • کارگردان: جو رایت
  • بازیگران: برایس دالاس هاوارد، آلیس ایو، چری جونز
  • تاریخ انتشار: ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۳ از ۱۰

اپیزود «سقوط ناگهانی» (Nosedive) از سریال «آینه‌ی سیاه»، تصویری هشداردهنده و واقع‌گرایانه از جامعه‌ای است که همه چیز آن با امتیاز اجتماعی سنجیده می‌شود؛ جهانی پاستلی‌ رنگ و ظاهراً شاد که در زیر سطحش، کابوسی از اضطراب، تظاهر و فشار روانی نهفته است. این قسمت که به قلم رشیدا جونز و مایکل شور بر اساس ایده‌ای از چارلی بروکر نوشته شده و با کارگردانی چشم‌نواز جو رایت جان گرفته، شبکه‌های اجتماعی و وسواس انسان مدرن نسبت به تایید دیگران را به نقدی تند و تلخ می‌کشد.

در این دنیا، ارزش هر فرد با امتیازاتی تعیین می‌شود که از سوی دیگران دریافت می‌کند، و این امتیازها نه‌تنها جایگاه اجتماعی، بلکه حتی دسترسی به خدمات درمانی و املاک را مشخص می‌کنند. شخصیت اصلی، لیسی (با بازی درخشان برایس دالاس هاوارد)، قربانی همین سیستم است؛ زنی که در پی کسب تایید دیگران، ناخواسته به سقوطی دردناک و نمادین کشیده می‌شود. «سقوط ناگهانی» با ارجاع به واقعیت‌های تلخ دنیای امروز، همچون سیستم امتیاز اجتماعی چین، موفق می‌شود یکی از هوشمندانه‌ترین و تأثیرگذارترین نقدهای فرهنگی «آینه‌ی سیاه» را ارائه دهد. ترکیب بازی فوق‌العاده، موسیقی عمیق مکس ریشتر و روایت تامل‌برانگیز، این اپیزود را به اثری فراموش‌نشدنی و سئوپسند برای علاقه‌مندان دنیای رسانه و تکنولوژی تبدیل کرده است.

 

8. فصل چهارم، قسمت اول (USS Callister)

فصل چهارم، قسمت اول (USS Callister)
فصل چهارم، قسمت اول (USS Callister)
  • کارگردان: توبی هاینس
  • بازیگران: جسی پلیمونز، کریستین میلیوتی، جیمی سیمپسون
  • تاریخ انتشار: ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۳ از ۱۰

قسمت «یو اس اس کالیستر» (USS Callister) از فصل چهارم سریال «آینه‌ی سیاه» ترکیبی درخشان از نوستالژی علمی‌تخیلی، نقد اجتماعی و روایت مدرن درباره قدرت، انتقام و کنترل است. این اپیزود که با همکاری چارلی بروکر و ویلیام بریجز نوشته شده و موفق به دریافت چهار جایزه‌ی امی شده، داستان رابرت دالی را روایت می‌کند؛ برنامه‌نویسی منزوی و خشمگین که برای جبران سرخوردگی‌های دنیای واقعی، نسخه‌ای دیجیتال از همکارانش را در یک بازی شبیه‌سازی‌شده‌ی فضایی زندانی می‌کند. او در این فضا، فرمانروایی مطلق دارد و با سوءاستفاده از قدرت، آواتارهای انسانی را به بند می‌کشد.

«یو اس اس کالیستر» با نگاهی تیزبین به فرهنگ فن‌گرایی سمی، نابرابری‌های جنسیتی و ماهیت سوءاستفاده در فضای دیجیتال، روایتی سرگرم‌کننده و در عین حال تأمل‌برانگیز ارائه می‌دهد. درحالی‌که از نظر بصری و سبک، ادای دینی هوشمندانه به سریال‌های کلاسیک مانند «پیشتازان فضا» دارد، از لحاظ محتوایی اثری عمیق و ساختارشکن است که با پایان‌بندی خوش‌بینانه‌اش، کمی از تلخی رایج «آینه‌ی سیاه» فاصله می‌گیرد. این اپیزود هم به‌خوبی سرگرم می‌کند و هم با زیرمتن‌های اجتماعی و روان‌شناختی‌اش، یکی از شاخص‌ترین و پربحث‌ترین قسمت‌های مجموعه به‌شمار می‌آید.

 

7. فصل سوم، قسمت سوم (Shut Up and Dance)

فصل سوم، قسمت سوم (Shut Up and Dance)
فصل سوم، قسمت سوم (Shut Up and Dance)
  • کارگردان: جیمز واتکینز
  • بازیگران: الکس لاوثر، جروم فلین، سوزانا دویله
  • تاریخ انتشار: ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶
  • امتیازIMDb به سریال: ۸.۴ از ۱۰

اپیزود تاریک و تکان‌دهنده‌ی «خفه شو و برقص» (Shut Up and Dance) یکی از جنجالی‌ترین و تأثیرگذارترین قسمت‌های سریال «آینه‌ی سیاه» است که مرزهای اخلاقی، قضاوت و حریم خصوصی را به شدیدترین شکل ممکن به چالش می‌کشد. داستان حول نوجوانی به ظاهر معصوم به نام کنی (با بازی بی‌نقص الکس لاوثر) می‌چرخد که پس از گرفتار شدن در دام یک باج‌گیر اینترنتی، مجبور می‌شود دستورات عجیب و مجرمانه‌ای را اجرا کند. در این مسیر، او با مرد میانسالی به نام هکتور (جروم فلین) همراه می‌شود و هر چه داستان پیش می‌رود، فضای آن سنگین‌تر و پرده از حقیقت‌های شوکه‌کننده‌تری برداشته می‌شود.

بر خلاف شروع نسبتاً آرام و ساده‌اش، «خفه شو و برقص» در نیمه‌ی دوم با یک پیچش داستانی سهمگین، همه‌چیز را دگرگون می‌کند و تماشاگر را درگیر یک بحران اخلاقی عمیق می‌سازد. این اپیزود به‌خوبی موفق می‌شود احساسات مخاطب را به بازی بگیرد و در نهایت، با پایانی سیاه و بی‌رحم، مرزی جدید در تاریکی جهان «آینه‌ی سیاه» ترسیم کند. علی‌رغم واکنش‌های بحث‌برانگیز، این قسمت به‌واسطه‌ی فیلمنامه‌ی قدرتمند و بازی‌های درخشان، به‌ویژه از لاوثر و فلین، یکی از ماندگارترین و جنجالی‌ترین آثار مجموعه باقی مانده است؛ اپیزودی که فراتر از سرگرمی، مانند سیلی‌ای تلخ، انسان را وادار به بازنگری در باورها و قضاوت‌هایش می‌کند.

 

6. فصل اول، قسمت سوم (The Entire History of You)

فصل اول، قسمت سوم (The Entire History of You)
فصل اول، قسمت سوم (The Entire History of You)
  • کارگردان: برایان ولش
  • بازیگران: توبی کیبل، جودی ویتاکر، تام کالین
  • تاریخ انتشار: ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۵ از ۱۰

قسمت «همه‌ی تاریخچه‌ی تو» (The Entire History of You) از فصل اول سریال «آینه‌ی سیاه»، یکی از ماندگارترین و تأمل‌برانگیزترین اپیزودهای این مجموعه است که به شکل خیره‌کننده‌ای قدرت حافظه و وسواس ذهن انسان در بازبینی گذشته را به چالش می‌کشد. داستان در آینده‌ای نزدیک و باورپذیر رخ می‌دهد؛ زمانی که افراد با فناوری‌ای به نام «دانه» قادرند تمام تجربیات بصری و شنیداری خود را ضبط، ذخیره و بازپخش کنند. این نوآوری در نگاه اول سودمند به‌نظر می‌رسد، اما وقتی ابزار بازنگری خاطرات به ابزاری برای شک، وسواس و تخریب روابط شخصی تبدیل می‌شود، فاجعه شکل می‌گیرد.

تمرکز داستان بر لیام، وکیلی است که به همسرش شک می‌برد و با مرور وسواسی خاطراتش، آرام‌آرام فروپاشی روانی را تجربه می‌کند. فیلمنامه‌ی بی‌نقص جسی آرمسترانگ (خالق سریال تحسین‌شده «وراثت») با دقتی خیره‌کننده پیچیدگی‌های روان انسان و آسیب‌های ناشی از شفافیت بیش از حد در روابط را به تصویر می‌کشد. «همه‌ی تاریخچه‌ی تو» اثری است مینیمال اما عمیق، که با ضرب‌آهنگی نفس‌گیر و روایتی شخصی، سوالاتی جدی درباره حریم خصوصی، اعتماد و حافظه مطرح می‌کند. ایده‌ی منحصربه‌فرد این قسمت آن‌قدر قدرتمند بود که حتی توجه رابرت داونی جونیور را برای ساخت یک فیلم سینمایی به خود جلب کرد.

 

5. فصل سوم، قسمت ششم (Hated In The Nation)

فصل سوم، قسمت ششم (Hated In The Nation)
فصل سوم، قسمت ششم (Hated In The Nation)
  • کارگردان: جیمز هاوس
  • بازیگران: کلی مک دونالد، فای مارسی، بندیکت وونگ
  • تاریخ انتشار: ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۵ از ۱۰

اپیزود «نفرت در میان ملت» (Hated in the Nation) یکی از متفاوت‌ترین و بلندترین قسمت‌های سریال «آینه‌ی سیاه» است که با روایتی پلیسی-جنایی، مخاطب را در یک داستان پیچیده و نفس‌گیر غرق می‌کند. این اپیزود ۸۹ دقیقه‌ای با بهره‌گیری از حال‌وهوای تریلرهای جنایی کلاسیک، ماجرای دو کارآگاه را دنبال می‌کند که درگیر حل یک سری قتل مرموز با الگویی ترسناک می‌شوند. به‌مرور مشخص می‌شود که قاتل، نه یک انسان، بلکه گروهی از زنبورهای رباتیک است که برای گرده‌افشانی طراحی شده‌اند، اما حالا با دستکاری هوش مصنوعی، به ابزار اجرای عدالت دیجیتال تبدیل شده‌اند.

این قسمت با تلفیق هوشمندانه‌ی مضامینی مانند ترس از نابودی محیط زیست، اخلاقیات هوش مصنوعی، و فرهنگ هشتگ‌زده‌ی شرم‌سازی در شبکه‌های اجتماعی، نقدی جدی بر رفتار جمعی آنلاین و تأثیراتش بر زندگی واقعی ارائه می‌دهد. «نفرت در میان ملت» شاید فنی‌ترین یا عاطفی‌ترین اپیزود سریال نباشد، اما به واسطه‌ی ساختار چندلایه، پیام‌ اجتماعی سنگین و بررسی تهدیدهای پنهان فناوری، یکی از جسورانه‌ترین تلاش‌های «آینه‌ی سیاه» برای نمایش خشونت نرم و مدرن جامعه‌ی دیجیتال به شمار می‌رود. این اپیزود تماشاگر را به این فکر وا‌می‌دارد که وقتی فناوری و احساسات جمعی در فضای آنلاین به هم می‌رسند، مرز بین عدالت و انتقام چگونه در هم می‌شکند.

 

4. فصل سوم، قسمت چهارم (San Junipero)

فصل سوم، قسمت چهارم (San Junipero)
فصل سوم، قسمت چهارم (San Junipero)
  • کارگردان: اوون هریس
  • بازیگران: گاگو امبتا را، مکنزی دیویس، دنیس بورس
  • تاریخ انتشار: ۲۱ اکتبر ۲۰۱۶
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۶ از ۱۰

اپیزود «سن یونیپرو» (San Junipero) از فصل سوم «آینه‌ی سیاه» نه‌تنها یکی از احساسی‌ترین و تحسین‌شده‌ترین قسمت‌های این مجموعه است، بلکه نقطه‌ی عطفی در سبک روایت و لحن سریال به‌شمار می‌رود. در جهانی که بیشتر قسمت‌ها نگاهی تیره و بدبینانه به تکنولوژی دارند، این اپیزود با روایتی انسانی، عاشقانه و امیدبخش، مفاهیمی چون مرگ، جاودانگی و معنای واقعی زندگی را با نگاهی تازه کاوش می‌کند. داستان در شهری مجازی و شبیه‌سازی‌شده به‌نام «سن یونیپرو» جریان دارد؛ جایی که افراد مسن یا متوفی می‌توانند ذهن خود را منتقل کرده و در قالب نسخه‌ای جوان، زندگی دوم و بی‌دردی را تجربه کنند.

در دل این بهشت دیجیتال، دو شخصیت به‌یادماندنی، یورکی و کلی، رابطه‌ای عمیق را آغاز می‌کنند که به تدریج به یکی از تأثیرگذارترین روایت‌های عاشقانه سریال تبدیل می‌شود. «سن یونیپرو» با فضاسازی دلنشین دهه‌ی هشتادی، طراحی صحنه‌ی چشم‌نواز، موسیقی نوستالژیک و اجرای خیره‌کننده‌ی بازیگران، فراتر از یک اپیزود تلویزیونی ظاهر می‌شود و به اثری مستقل و سینمایی شباهت پیدا می‌کند. برنده شدن این قسمت در جوایز امی برای بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم تلویزیونی کاملاً شایسته بود، چرا که توانست خلاف انتظار، با نگاهی مثبت به تکنولوژی، روایتی از عشق و انتخاب را به شکلی لطیف و تأثیرگذار ارائه دهد. «سن یونیپرو» نه‌تنها یکی از بهترین قسمت‌های «آینه‌ی سیاه» بلکه یکی از زیباترین داستان‌های عاشقانه در تلویزیون مدرن است. بصورت کلی می‌توان این سریال را جزو بهترین سریال خارجی از نظر IMDb نیز در نظر گرفت.

 

3. فصل چهارم، قسمت ششم (Black Museum)

فصل چهارم، قسمت ششم (Black Museum)
فصل چهارم، قسمت ششم (Black Museum)
  • کارگردان: کالم مک‌کارتی
  • بازیگران: داگلاس هادج، لتیتیا رایت، دنیل لاپاین
  • تاریخ انتشار: ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۶ از ۱۰

قسمت «موزه‌ی سیاه» (Black Museum) از فصل چهارم سریال «آینه‌ی سیاه»، یک اپیزود چندلایه، تاریک و ساختارشکن است که در قالبی آنتولوژیک، سه داستان مجزا اما به‌هم‌پیوسته را روایت می‌کند. محور اصلی این قسمت زن جوانی به نام نیش (با بازی درخشان لتیشیا رایت) است که به‌طور اتفاقی—or شاید هم نه—در مسیر سفرش به موزه‌ای مرموز و منزوی برمی‌خورد. متصدی این موزه، راولن اسمیت، بازدیدکننده‌اش را با اشیایی عجیب و گاه هولناک آشنا می‌کند؛ ابزارهایی که هر کدام، در دل خود داستانی تلخ از تکنولوژی‌های شکست‌خورده یا سوء‌استفاده‌شده را جای داده‌اند.

این اپیزود نه‌تنها یک نقد تند به ولع انسان برای درد، کنترل و تماشای رنج دیگران است، بلکه با ارجاع به قسمت‌های پیشین مانند «نفرت در میان ملت»، «کروکودیل» و «آرک آنجل»، به نوعی تبدیل به نامه‌ی عاشقانه‌ای تلخ به تاریخ خود سریال می‌شود. هرچند برخی منتقدان آن را نسخه‌ای ضعیف‌تر از اپیزود «کریسمس سفید» دانستند، اما روایت منسجم و بازی تحسین‌برانگیز لتیشیا رایت این قسمت را در سطحی بالاتر از یک صرفاً «ادای احترام» نگه می‌دارد. «موزه‌ی سیاه» با ترکیب انتقام، عدالت دیجیتال و نقد اخلاقی، اپیزودی تماشایی و پرکشش است که قدرت قصه‌گویی «آینه‌ی سیاه» را در سطحی چندگانه به رخ می‌کشد.

همچنین شما می‌توانید نقد سریال شکارچی ذهن را در نشریه ایماژ بصورت کامل دنبال نمایید.

 

‌۲. فصل چهارم، قسمت چهارم (Hang the DJ)

فصل چهارم، قسمت چهارم (Hang the DJ)
فصل چهارم، قسمت چهارم (Hang the DJ)
  • کارگردان: تیموتی ون پتن
  • بازیگران: جورجینا کمپبل، جو کول، جینا برامهیل
  • تاریخ انتشار: ۲۹ دسامبر ۲۰۱۷
  • امتیاز IMDb به سریال: ۸.۷ از ۱۰

قسمت چهارم از فصل چهارم «آینه‌ی سیاه» با عنوان «هنگ د دی‌جی» (Hang the DJ) داستانی در آینده‌ای نامعلوم را روایت می‌کند، جایی که انسان‌ها در یک جامعه محدود شده و محصور در دیوارهای بلند زندگی می‌کنند. در این جهان، روابط عاشقانه از طریق برنامه‌ای دیجیتال مدیریت می‌شود که افراد را برای مدت زمان مشخصی با هم جفت می‌کند تا با هم زندگی کنند. فرانک (با بازی جو کول) و امی (جورجینا کمپبل) به واسطه این برنامه همدیگر را ملاقات می‌کنند و رابطه‌ای میانشان شکل می‌گیرد. آن‌ها تصمیم می‌گیرند تاریخ انقضای تعیین‌شده توسط برنامه برای رابطه‌شان را نادیده بگیرند و به آن پایبند نباشند.

با پیشرفت داستان، امی معتقد می‌شود که آن‌ها در واقع در یک شبیه‌سازی دیجیتال گرفتار شده‌اند و این محدودیت‌های زمانی که برنامه روی رابطه‌ها می‌گذارد، احساسات واقعی آن‌ها را نادیده می‌گیرد. بنابراین، آن‌ها تصمیم می‌گیرند علیه این قوانین مبارزه کنند و به دنبال آزادی و واقعی بودن رابطه‌شان باشند. این اپیزود با ترکیب کمدی رمانتیک و علمی‌تخیلی، نگاهی نوآورانه به چالش‌های دوستیابی آنلاین و تنهایی مدرن ارائه می‌دهد. تم و فضای داستان، شباهت‌هایی به فیلم «خرچنگ» اثر یورگوس لانتیموس دارد و بر دغدغه‌ی انسان‌ها درباره روابطی که تحت کنترل فناوری است تمرکز می‌کند.

«هنگ د دی‌جی» به‌خاطر فیلمنامه قوی و بازی‌های عالی جورجینا کمپبل و جو کول مورد تحسین قرار گرفت و به یکی از قسمت‌های موفق فصل چهارم تبدیل شد. نویسنده همراه چارلی بروکر، آنابل جونز، در مصاحبه‌ای اعلام کرد که ایده اولیه این داستان از مقاله‌ای درباره شدت گرفتن دوستی‌های اینترنتی و احساس تنهایی مردم الهام گرفته شده است. این اپیزود با طرح سوالات هوشمندانه درباره عشق، انتخاب و آزادی، جلوه‌ای تازه و انسانی به مجموعه «آینه‌ی سیاه» بخشید.

 

1. فصل دوم، قسمت چهارم (White Christmas)

فصل دوم، قسمت چهارم (White Christmas)
فصل دوم، قسمت چهارم (White Christmas)
  • کارگردان: کارل تیبتز
  • بازیگران: جان هم، رف اسپال، اونا چاپلین
  • تاریخ انتشار: ۱۶ دسامبر ۲۰۱۴
  • امتیاز IMDb به سریال: ۹.۱ از ۱۰

قسمت چهارم فصل دوم «آینه‌ی سیاه» با عنوان «کریسمس سفید» یکی از بهترین و تأثیرگذارترین اپیزودهای سریال است که به عنوان ویژه‌برنامه کریسمس ۲۰۱۴ منتشر شد. این قسمت با ۷۴ دقیقه زمان، سه داستان به‌هم‌پیوسته را حول محور فناوری‌های پیچیده و ترسناک روایت می‌کند.

فناوری کلیدی در این اپیزود «کوکی‌ها» هستند؛ نمونه‌های دیجیتالی افراد که درون دستگاهی کوچک ذخیره می‌شوند و مانند دستیاران شخصی دیجیتال عمل می‌کنند، اما در عین حال می‌توانند به منبع شکنجه و کنترل وحشتناک تبدیل شوند. همچنین فناوری «بلاک کردن» معرفی می‌شود که به افراد اجازه می‌دهد در دنیای واقعی، کسانی را که نمی‌خواهند ببینند به کلی مسدود کنند؛ به گونه‌ای که فقط به شکل شبح‌های خاکستری و مبهم ظاهر می‌شوند و نمی‌توانند با آن‌ها تعامل داشته باشند.

داستان اصلی در روزهای کریسمس در کلبه‌ای دورافتاده اتفاق می‌افتد، جایی که مت و جو، دو مرد غریبه، گرفتار طوفان برفی شده و به ناچار با هم می‌مانند. آن‌ها برای گذراندن وقت شروع به تعریف داستان‌های زندگی خود می‌کنند که هر کدام بخشی از سه روایت مجزای این اپیزود را تشکیل می‌دهد. بازی‌های درخشان جان هم، رف اسپال، اونا چاپلین و ناتالیا تنا، به اضافه فضای تاریک و پرتنش، تجربه‌ای غنی و تاثیرگذار به بیننده ارائه می‌دهد.

«کریسمس سفید» به شکل هوشمندانه‌ای نشان می‌دهد که چگونه فناوری‌های نوین می‌توانند به ابزارهایی برای از بین بردن ارتباطات انسانی، شکنجه روانی و ایجاد تنهایی و وحشت تبدیل شوند. مفهوم کوکی‌ها به شکل غیرقابل‌باوری وحشیانه است؛ به طوری که یک کوکی دیجیتال می‌تواند ماه‌ها در اسارت باشد و تجربه آن در چند ثانیه برای صاحبش به شکلی شکنجه‌آور بازسازی شود. همچنین بلاک کردن در این قسمت به شکلی وحشتناک اجرا شده و شخصیت‌ها به دلیل مسدود شدن از سوی دیگران، از برقراری ارتباط با نزدیک‌ترین عزیزان خود محروم می‌شوند. در نهایت، «کریسمس سفید» قصه‌ای غم‌انگیز و تلخ از شکست ارتباطات انسانی است که در قالب روایتی تکنولوژیک و پرکشش به تصویر کشیده شده است.

 

نقد سریال Black Mirror

نقد سریال Black Mirror
نقد سریال Black Mirror

سریال «آینه سیاه» (Black Mirror) یکی از معدود آثار تلویزیونی است که نوشتن درباره‌اش چالش‌برانگیز و هیجان‌انگیز است. این مجموعه متفاوت و منحصربه‌فرد، به سرعت به یکی از برترین سریال‌های تاریخ تلویزیون تبدیل شده است. تحسین‌های بی‌شمار منتقدان بزرگ، از راجر ایبرت گرفته تا نشریات معتبر ورایتی و لس‌آنجلس تایمز، گواه این موفقیت است؛ آن‌ها «آینه سیاه» را جزو برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین سریال‌های دهه اخیر می‌دانند.

آینه سیاه یک محصول بریتانیایی است که کار خود را از سال ۲۰۱۱ آغاز کرد و بعدها به یکی از آثار شاخص نتفلیکس تبدیل شد. این سریال تاکنون جوایز متعددی از جمله جوایز امی را کسب کرده و کمتر منتقد و نویسنده سینمایی مشهوری است که درباره آن مطلب نداشته باشد. نوآوری‌ها و خلاقیت‌های به کار رفته در داستان‌ها و ساختار سریال، همیشه مورد توجه قرار گرفته‌اند. این موفقیت بدون شک محصول صنعت فیلمسازی قوی انگلستان و ذهن خلاق چارلی بروکر، خالق سریال، است. برخلاف بسیاری از سریال‌های هالیوودی، «آینه سیاه» با دقت و وسواس بالا ساخته شده و هر بخش آن تلاش می‌کند تا در داستان‌پردازی، بازیگری و تولید بهترین باشد.

با وجود اینکه هر اپیزود «آینه سیاه» داستانی مستقل دارد، اما انسجام و پیوند فکری میان قسمت‌ها به وضوح قابل مشاهده است. این مجموعه توانسته فضایی تاریک و عمیق خلق کند که به پرسش‌های اخلاقی، روانشناختی و فناوری نسل بشر می‌پردازد و مخاطب را درگیر چالش‌های بزرگ اجتماعی و فردی می‌کند. «آینه سیاه» با پرداخت دقیق به دغدغه‌های روز دنیا، روح و هویت خاصی به ژانر علمی-تخیلی بخشیده و تجربه‌ای فراتر از یک سریال معمولی ارائه می‌دهد.

مطالعه بیشتر: نقد سریال The Terror

در سریال «بلک میرور» دقیقاً با چه چیزی روبه‌رو هستیم؟

در سریال «بلک میرور» دقیقاً با چه چیزی روبه‌رو هستیم؟
در سریال «بلک میرور» دقیقاً با چه چیزی روبه‌رو هستیم؟

اگرچه داستان‌های «بلک میرور» در ظاهر مستقل و گسسته به نظر می‌رسند، اما در پس این اپیزودهای به‌ظاهر نامرتبط، یک موضوع مشترک و واحد جریان دارد: بررسی تاثیرات پیچیده و اغلب خطرناک فناوری و جامعه مدرن بر زندگی انسان‌ها. این سریال با هدف به تصویر کشیدن آسیب‌ها و نقص‌های تکنولوژیکی، رسانه‌ای و اجتماعی ساخته شده است که چگونه این عوامل در زندگی روزمره، روابط شخصی و محیط‌های کاری تأثیرگذارند.

«بلک میرور» در ژانرهای متنوعی چون علمی-تخیلی، فانتزی، جنایی، معمایی و حتی پلیسی داستان‌گویی می‌کند. بازیگران شناخته‌شده و متنوعی از جمله سلما هایک، جاش هارتنت، آرون پل و کیت مارا در فصل‌های مختلف حضور دارند که هر کدام در نقش‌های متفاوتی ظاهر می‌شوند و باعث جذاب‌تر شدن مجموعه شده‌اند.

این تنوع داستانی باعث شده تا سریال گویی مجموعه‌ای از بهترین داستان‌های علمی-تخیلی باشد، اما واقعیت این است که همه ایده‌ها و فیلمنامه‌ها توسط چارلی بروکر خلق شده‌اند و سپس توسط کارگردانان مختلف به شکل‌های متفاوت به تصویر کشیده شده‌اند.

از طرفی، همین پراکندگی و تنوع داستان‌ها می‌تواند برای برخی بینندگان گیج‌کننده باشد؛ اگر دو قسمت را دیدید و خوشتان نیامد، ممکن است تمایل داشته باشید کل سریال را کنار بگذارید. اما نکته مثبت اینجاست که هر اپیزود «بلک میرور» مستقل است و می‌توانید هر زمان که خواستید از هر فصل و قسمت دلخواه شروع کنید. حتی اگر یک قسمت برایتان جذاب نباشد، احتمالاً قسمت بعدی شما را شگفت‌زده و مجذوب خود خواهد کرد.

چرا باید سریال Black Mirror را تماشا کنیم؟

چرا باید سریال Black Mirror را تماشا کنیم؟
چرا باید سریال Black Mirror را تماشا کنیم؟

اگر خود را علاقه‌مند حرفه‌ای سینما می‌دانید، سریال «آینه سیاه» (Black Mirror) تجربه‌ای است که نباید از دست بدهید. این مجموعه در واقع مجموعه‌ای از فیلم‌های کوتاه اما قدرتمند است که هر قسمت آن، داستانی مستقل و بی‌نظیر را روایت می‌کند. هر اپیزود معمولا بین ۵۰ تا ۹۰ دقیقه طول دارد و با بالاترین استانداردهای سینمایی ساخته شده است.

Black Mirror فراتر از یک سریال معمولی است؛ این مجموعه به شکلی هوشمندانه و گاهی حتی بی‌رحمانه، ذهن و احساسات مخاطب را به چالش می‌کشد و او را وادار می‌کند تا درباره موضوعات انسانی پیچیده و دغدغه‌های عصر مدرن تفکر کند. شاید همه اپیزودها شاهکار نباشند، اما به طور کلی تجربه تماشای این سریال رضایت‌بخش و تاثیرگذار است و دقیقاً همان چیزی است که از سینمای جدی، هنرمندانه و معنادار انتظار داریم.

این سریال با طرح پرسش‌های حساس و عمیق، نگاه شما را نسبت به تکنولوژی، زندگی و اخلاقیات تغییر می‌دهد. آیا دوست دارید پس از مرگ، در کالبدی دیجیتال به زندگی ادامه دهید و جهان را از نو تجربه کنید؟ آیا می‌خواهید بتوانید احساسات خود را به‌دلخواه کنترل و تغییر دهید؟ یا آرشیو تمام خاطرات و احساسات‌تان را به شکل تصویری در اختیار داشته باشید؟ «آینه سیاه» این رویاها و ترس‌های بشری را به تصویر می‌کشد و اغلب نتایج عملی شدن آنها را با نگرشی هشداردهنده نشان می‌دهد.

با وجود پیچیدگی‌های مفهومی و گاهی ترسناک بودن موضوعات، سریال به شکلی ماهرانه داستان‌ها را روایت می‌کند تا شما بتوانید از تماشای هر اپیزود لذت ببرید، حتی اگر به عمق معانی آن‌ها توجه نکنید. این یعنی «آینه سیاه» هم برای کسانی که به دنبال داستان‌های فانتزی و علمی‌تخیلی جذاب هستند و هم برای آن‌هایی که به دنبال فلسفه و نقد اجتماعی‌اند، تجربه‌ای بی‌نظیر محسوب می‌شود.

چرا ممکن است سریال آینه سیاه (Black Mirror) باب میل شما نباشد؟

چرا ممکن است سریال آینه سیاه (Black Mirror) باب میل شما نباشد؟
چرا ممکن است سریال آینه سیاه (Black Mirror) باب میل شما نباشد؟

سریال «آینه سیاه» به خاطر ژانر خاص و فضای تاریک و فلسفی‌اش ممکن است مورد پسند همه نباشد. اگر طرفدار فیلم‌ها و سریال‌های اکشن، زامبی، یا دنیای مارول هستید، ممکن است این سبک داستان‌گویی برایتان خسته‌کننده یا حتی ناراحت‌کننده باشد. هیچ مشکلی ندارد؛ سلیقه‌ها متفاوت است و ممکن است نخواهید با تنش‌ها و اضطرابی که این سریال در ذهن و خواب شما ایجاد می‌کند روبه‌رو شوید.

علاوه بر این، برخی از اپیزودها و موضوعات سریال ممکن است برایتان تکراری به نظر برسد؛ چرا که برخی مفاهیم در چند فصل به صورت‌های مختلف بازگویی شده‌اند و ممکن است حس کنید ایده‌ها از نو روایت شده‌اند.

از نظر مخاطبان، فصل‌های سوم و چهارم «آینه سیاه» بیشترین محبوبیت را دارند، اما با گذشت بیش از یک دهه از زمان پخش فصل اول، سریال به شکل گسترده‌تری در شبکه‌های اجتماعی طرفدار پیدا کرده و با هر فصل جدید شور و هیجان زیادی به پا می‌شود. با این حال، همانند هر اثر هنری دیگری، این سریال هم به شدت وابسته به سلیقه است؛ برخی آن را شاهکار و اثر کالت می‌دانند، در حالی که برخی دیگر علاقه‌ای به تماشای آن ندارند.

نام سریال خود گویای پارادوکسی است که در آن نهفته؛ «آینه سیاه» تصویری تاریک از آینده و تکنولوژی است که یا شما را جذب می‌کند یا از آن دوری خواهید کرد. اگر از آن دسته افرادی هستید که جذب داستان‌های عمیق، بحث‌برانگیز و فلسفی می‌شوید، این سریال برای شما یک منبع بی‌پایان برای فکر کردن و گفت‌وگو خواهد بود. اما اگر نه، دنیا پر از گزینه‌های دیگر است و بهتر است انرژی و وقت‌تان را صرف سریال‌ها و ژانرهایی کنید که به آن‌ها علاقه دارید.